لباسی داریم و باشگاهی می رویم و می گوییم: «هوی!»
امروز صبح با مجید رفتیم لباس ورزشی خریدیم. میخوام برم کلاس رزمی. بریم یه امتحانی بکنیم ببینیم اوضاع از چه قراره. مطمئنناً تموم شدن پروژهٔ دانشگاهم تو تصمیمم بیتأثیر نبود. در هر صورت من که بیکار نمیشینم. این سنگ از رو سینم بر داشته شه، یکی دیگه خودم میذارم. وقتی فکر میکنم میبینم حال میده که همیشه آدم یه دل مشغولی داشته باشه. هر چی باشه از قدیم گفتند «زیر فشار باش، بهتر از اینه که با فشار زیر باشی!»
0 Comments:
Post a Comment
<< Home