پیر و جوان
فرق آدم پیر و آدم جوان تو اینه که اگر میخواهی جوانی رو از بین ببری، کافیه آینده رو ازش بگیری. و اگر بخواهی پیری رو از بین ببری، کافیه گذشته رو ازش بگیری. و گرنه فرق دیگهای بینشون نیست.
فرق آدم پیر و آدم جوان تو اینه که اگر میخواهی جوانی رو از بین ببری، کافیه آینده رو ازش بگیری. و اگر بخواهی پیری رو از بین ببری، کافیه گذشته رو ازش بگیری. و گرنه فرق دیگهای بینشون نیست.
بیل گیتس، ثروتمندترین موجود دوپای عینکی و کسی که کتابهای مدیریتش از مراجع درسی دانشگاهیه، بالاخره قراره مدرکی رو که تو جوونیش نتونست بگیره رو بگیره. وقتی بیل از دانشگاه اخراج شد، بدون مدرک دانشگاهی شرکت مایکروسافت رو گردوند و پولدار شد. قراره که بیل گیتس توی دانشگاه هاروارد یک سخنرانی داشته باشه و یک مدرک افتخاری هم قراره که هاروارد بهش بده. الآن که فکر میکنم میبینم کاش مدرک من رو هم همینطوری بهم میدادند. من که ازش استفادهٔ خاصی ندارم، حالا افتخاری بودن یا نبودنش چه قدر مهمه؟
سال نو رو به همه تبریک میگم. امیدوارم که برای همهمون سال خوب و پُرباری باشه. امیدوارم بتونیم امسال از سال پیش بیشتر فکر کنیم، بهتر تصمیم بگیریم و بهتر نتیجه بگیریم. امیدوارم بتونیم توی این سال، کارهایی رو که آخر سال پیش با حسرت با خودمون گفتیم که چرا انجام ندادیم، انجام بدیم. امیدوارم امسال بیشتر به هم کمک کنیم. با هم مهربونتر باشیم و بتونیم در برابر مشکلات مقاومتر باشیم و در برابر همدگیه منعطفتر.
سال نو مبارک!
خیلیها رو میشناسم، که تساوی براشون مهمه. زمانی که بینشون با دیگران تفاوتی قایل میشند، احساس خوبی بهشون دست نمیده. من فکر میکنم که این یک ایدهٔ درونیه. یعنی لزوماً بد نیست. درسته، میدونم که بد بودن و خوب بودن کاملاً نسبیه. ایرادی نداره که یک مطلب از دید کسی بد باشه، در صورتی که در دید عرف جامعه اون مطلب بد نباشه. مثل فرد مسلمونی که توی یک کشور اروپایی زندگی میکنه، بیحجابی رو بد میدونه، اما عرف جامعه چیز دیگهایه. قباحت بیحجابی در نظر این فرد مسلمان، کاملاً شخصیه و نمیشه اون رو نقد کرد. اما وقتی مسئله به «عمل کردن» میرسه، دیگه نمیشه بیتفاوت موند. مثلاً اگر این فرد بخواد به تمام خانمهایی که توی خیابون میبینه امر به معروف و نهی از منکر بکنه، اون وقته که دستگیر میشه یا به دید یک دیوونه بهش نگاه میکنند. ایدههای درونی، با اینکه شخصی هستند، اما میتونند سرمنشأ خیلی از اعمال خلاف توی یک جامعه باشند. بعضیهاشون هم ممکنه که در جهت افکار جامعه باشند، اما اندازهشون نامتعارف باشه. مثلاً هر پدری روی روابط دخترش ممکنه حساس باشه، اما زمانی که پدر به خاطر حساسیت رو دخترش، دوست پسر دختر رو به قتل میرسونه، میزان این احساس درونی کمی نامتعارفه.
بر میگردم به بحث اصلیم. هر انسانی عدالت دوسته. اما اینکه آیا در هر موقعیتی، عدالت معنای تساوی میده، کمی بوداره. من اینطوری فکر نمیکنم. بسته به شرایط، ممکنه توی یک موقعیت عدالت اصلاً بوی تساوی نده، و یا حتی با هم کاملاً متضاد باشند. معنای عدالت خیلی شناورتر از اینه که بشه توی هر مبحثی با یک سری فرضیات ابتدایی، اون رو بسط داد. به نظر من عدالت اصلاً تساوی نیست. اما ممکنه توی شرایط خاصی، تساوی با عدالت روی هم قرار بگیرند. پس، ای عدالتجویان نیک سرشت! در پی تساوی نباشید. عدالت را بیابید! (گرچه اذعان میکنم که میشه ساعتها در مورد دست یافتنی بودن، یا نبودن عدالت صحبت کرد و در انتها به نتیجه نرسید)