خیانت
یادمه وقتی که بچه بودم توی فیلمها وقتی میدیدم که یک نفر خیانت میکنه و به خاطر حسابی که بقیه روش باز کرده بودند شکست میخورند خیلی حرصم میگرفت. مثلا توی فیلمها خیلی اوقات وزیرهایی بودند که به کشور و پادشاهشون خیانت میکردند و به دشمن کمک میکردند. همیشه با خودم فکر میکردم که آدمهایی که خیانتکارند بدترین آدمهای روی زمین هستند. چرا که نه؟ وقتی یک نفر دزدی میکنه، همه میدونند که یک دزدی این دزدی رو انجام داده، برای جلوگیری از دزدیده شدن اموالشون میتونند یک سری کارها بکنند. میتونند درهاشون رو قفل بزنند و ... اما افرادی هستند که بهشون اعتماد شده و امین هستند. از این اعتماد سوء استفاده میکنند و با خیانتی که به اطرافیانشون میکنند به اونها ضرر میرسونند. اینها رو نمیشه کاریشون کرد، چون امین و معتمد بودند. یعنی برای اینکه جلوشون رو گرفت باید ۲ تا کار کرد: یا نباید به کسی اعتماد کرد که خوب این اصلاً خوب نیست و اصولا عملی نیست. چون اعتماد یکی از ابتداییترین شروط هر رابطهایه و اگر به کسی اعتماد نکنیم عملا نمیتونیم از رابطمون باهاش استفادهای ببریم. مثلا اگر پادشاهی به وزیرش اعتماد نکنه که نمیتونه از خدمات مشاورهاش بهره ببره و یا نظراتش رو در مورد مسایل مختلف بدونه. دومین کاری که میشه کرد اینه که آدم به فردی اعتماد کنه که بشناسدش و فردی باشه که قابلیت امین بودن رو داشته باشه. این جا دوباره یک مشکلی پیش میاد و اون اینه که میگند دوست احمق از دشمن دانا بدتره! نمیگم حالا این مثل درستهها اما واقعاً دوست احمق مصیبت بزرگیه. در نتیجه باید بگیم که دایرهٔ افرادی که میشه بهشون اطمینان کرد محدود میشه به افرادی که توانایی و درک نسبتاً خوبی از محیط اطراف دارند. این موضوع خودش باعث میشه که این افراد امکان اختلاف نظر با ما رو داشته باشند. کسی که ذهن کارا و فعالی داره مطمئناً نظریات شخصیای داره که ممکنه یک سریش با ما نخونه. همین اختلاف نظر ممکنه توی یک سری مواضع علت اصلی یک خیانت باشه. در نتیجه عملاً نمیشه جلو خیانت رو گرفت. توی زندگی عادی ما معمولاً با وجهههای سادهتری از خیانت روبرو میشیم. من فکر نمیکنم هیچ پادشاهی بیاد این وبلاگ رو بخونه برای اینکه بدونه که چطور میتونه به وزراش اعتماد کنه. برای همین سعی میکنم توی دایرهای از خیانت صحبت کنم که ملموستره. توی زندگی شاید بشه گفت جاهایی که ما از کسی انتظار همکاری، همیاری و یا همفکری رو داشته باشیم اما اون فرد برای رسیدن به منفعت شخصیش خلاف اونچه که باید برای ما باشه عمل میکنه رو میشه خیانت نامید. مثلاً به یک نفر اعتماد میکنیم و پول میدیم دستش تا توی بازار کار کنه و یک درصدی رو آخر ماه بده به ما، پول رو بر میداره و میره (خصوصاً اگر طرف آشنا باشه این موقعیت خیلی پیش میاد). این یک جور خیانته. البته خیانتیه که خیلی صورتش به دزدی نزدیکتره. یادمه وقتی بچه بودم یک زمین اطراف دماوند بود که بابام داشت، بابام یک شریک داشت که مهندس عمران بود و هر روز توی گوش بابام میخوند که این زمین ارزش خاصی نداره و این منطقه به این دلیل و این دلیل رشد نداره و پولت رو خوابوندی اینجا الکی. بابام پیش خودش فکر کرد که این یارو رفیق منه و رشتهاش هم توی این جور زمینههاست حتما یک چیزی میدونه که میگه، زمینش رو فروخت. خود همون یارو رفت زمین رو خرید و چند سال بعد قیمت زمین ۵-۶ برابر شد. اینها نمونههایی از خیانتهای زندگی روزمره است.
یا مثلاً توی روابط میان گروههای رقیب، یک نفر با دانشی که از فعالیتهای گروه ۱ داشته میتونه شرایط رو برای برتری گروه ۲ آماده کنه. این فرد خیانتکار به واسطهٔ دانشی که از فعالیتهای گروه ۱داشته میتونه خیانت کنه و در غیر این صورت کاری از دستش بر نمیآد. این دانش به این واسطه در اختیارش قرار داده شده که مورد اعتماد بوده. نمونههای این نوع از خیانت رو میشه مثلاً توی شرکتها و کارخانجات مثال زد. مثلا فرمولی که یک شرکت تولید کنندهٔ شکلات استفاده میکنه دلیل موفقیتش توی بازار شده. یک از کارمندای این شرکت این فرمول رو در اختیار یک شرکت رقیب میگذاره. جاسوسهای جنگی هم توی همین ردیف از خیانتکارها قرار میگیرند. درسته که جاسوسها برای منفعت شخصیشون این کار رو نمیکنند و اهداف مملکتی دارند اما به نظر من توی این دسته از خیانتکارها هستند.
یک سری از رفتارها توی روابط دختر پسرها هم ازشون به نام خیانت یاد میشه. مثلا پسره در عین اینکه دوست دختر داره، میره با یک دختر دیگه هم دوست میشه. یا زنی که شوهری داره میره با مرد همسایه میخوابه. اگر تعریف کنیم که خیانت سوء استفاده از اعتماد کسی برای منفعت شخصیه، این رفتارها رو نمیشه خیانت فرض کرد. چون اینجا از اعتماد طرف مقابل سوء استفادهای نشده، یعنی عملاً سوء استفادهای نداریم. فقط طرف مقابل اعتمادی داشته و این کسی که رفته با یکی دیگه خوابیده کاری به کار اعتماد طرف مقابلش نداشته! اما احساسات اون طرف رو نادیده گرفته و پایبندی که توی رابطه فرض میشده باید داشته باشه رو نداشته. رفتارش رو تأیید نمیکنم و قضاوتی هم توی این پست روی این مطلب ندارم. اما میگم که اسم این کار رو نمیشه خیانت گذاشت. با این کارش پایبندی و تعهدی که به رابطهاش داشته رو (اگر تعهدی رو توی رابطه پذیرفته بوده) زیر پا گذاشته، درسته! اما سوء استفاده اینجا معنی نداره. چون اگر این تعهد رو هم نمیداد باز هم فرقی نمیکرد. توی مثال جاسوسها، دانشی که جاسوس داره به واسطهٔ اعتماد به دست آورده بوده اما توی این رابطهٔ دختر-پسری چیزی رو به واسطهٔ پایبندی به دست نیآورده که بخواد حالا ازش سوء استفاده کنه.
توضیح:
من توی پستم در مورد خیانت پسر-دختر یا زن-شوهر نتیجهگیری نکردم و گفتم که این کار رو تأیید یا توجیه نمیکنم. تفاوتی هم بین اونها قایل نشدم. هر دو شون مذموم هستند. اینکه احساسات انسانها در این وسط جریحهدار میشه و این خیلی مهمه رو هم روش بحثی نمیکنم. اما بحث من در مورد نامگذاری روی این عمله. به نظر من روی این کار نمیشه اسم خیانت رو گذاشت. دلیل من هم اینه که:
خیانتکار برای نفع بردن خیانت میکنه. وزیر برای جاه و مقام و جاسوس برای کشورش. برای این نفع بردن، از یک چیزی استفاده میکنه. مثلاً جاسوس یا وزیر از دانشی که دارند استفاده میکنند. سؤال من اینه: وقتی یک مرد-زن به همسرش خیانت میکنه، از چی استفاده کرده؟
وزیر و جاسوس اگر که وزیر و جاسوس نبودند، هیچوقت فرصت نداشتند که بتونند خیانت کنند. چون دانش و یا قدرتی نداشتند که بتونند ازش استفاده کنند. اما مگر یک مرد یا یک زن، بدون رابطه نمیتونه با مرد یا زن دیگه بخوابه؟ منظور من اینه که وزیر و جاسوس به واسطهٔ وزیر و جاسوس بودن ابزار خیانت کردن رو در دست دارند اما یک مرد و یا یک زن این ابزار رو به واسطهٔ در رابطه بودن با همسرشون به دست نیاوردند.
بین وزیر و جاسوس ۳ تا شباهت هست:
۱. هر دو برای نفعشون عمل میکنند.
۲. هر دو به واسطهٔ موقعیتی که دارند میتونند خیانت کنند.
۳. هر دو به ضرر ظرف مقابلشون که بهش اطمینان کرده عمل میکنند.
۴. تعهد خودشون رو زیر پا گذاشتند.
اما در مورد مرد-زن همسرداری که با کس دیگهای رابطه بر قرار میکنه از ۳ مورد بالا فقط ۲ موردش صادقه:
۱. هر دو برای نفعشون عمل میکنند.
۲. هر دو به ضرر ظرف مقابلشون که بهش اطمینان کرده عمل میکنند. (احساسات همسرشون رو پایمال کردند)
۳. تعهد خودشون رو زیر پا گذاشتند.
تفاوت اینجاست. هیچ مرد یا زنی به واسطهٔ زن یا شوهر دار بودن، قابلیت همخوابگی رو پیدا نمیکنه. اگر همسری هم نداشته باشه باز هم میتونه بره و با کسای دیگه رابطه بر قرار کنه. عملش مطمئنناً ناپسند است. مطمئننا احساسات انسانها جریحه دار میشود و این خوب نیست. اما جنس این عمل با جنس دیگر اعمال که خیانت خوانده میشود یکسان نیست.
2 Comments:
etefaghan barax!kare jasos ghablele tojihtar az mard ya zanye ke khyanat mikone!mard ya zani ke behesh khyanat mishe bekhatere etemadi ke ghabele taghvim be pol nist rabete ro adame mide va agar brash az aval malom bod ke tarafesh in rftaro dre shayad aslan ertebat bargharar nemikard..
dr nahayat khyanat che be pol che be ehsas va che be danesh khyanate..va etefaghan khyant be ehsasa chon mozo ensnayat daresh matrahe sharmavr tare..
soe estefade az avatef kamtar az soe estefade az amval va daneshe?
By Anonymous, at 3:18 PM
man eteraz daram.4 khate akahre in postet kheili zedo naghize.ye jor ba kalameha bazi kardi.asle har rabetei be vasete etemad be vojod miad va dar daghighan poshte pa zadan be etemade kasi manie khianato mide.etefaghan be nazare man mesdaghe khinat to ravabete dokhtaraha va pesarha bishtare az farzi mesle varzir ya jasoso ,chera ke bahse varzir manfeate shakhsie dar halie ke rabate 2taraf chizi farata az nafe shakhsi albate na dar hame mavared ama be nazare man tarife yek rabete sahihe.chera fekr mikni ke beine rabete yek zano shohar va yek dokhataro pesra ke dostye khobi hastan az lahaze tarife khianat farghe ziadie?natijei ke az khianat dar har 2 rabaete hasel mishe taghriban yeksane:shekaste shodan halghe etemad va lake dar shodan ehsasat.
By Anonymous, at 2:06 AM
Post a Comment
<< Home