ازدواج و لایههای اولویتهای شخصی
تا قبل از ازدواج دختر دختره و پسر یک پسر. تفریحهاشون و کارهاشون رو میشه با بقیهٔ همسانانشون مقایسه کرد. هر کدومشون یک ماهیت هستند. چیزی که در مورد ازدواج من بهش رسیدم اینه که اگر قرار باشه دو نفر ازدواج کنند (با علتش کاری ندارم، با کیفیت ادامه دادنش کار دارم) و در حالت کلی بحث کنیم (ممکنه که آدمهای خاص با شرایط اجتماعی خاص شامل این موضوع نشند) باید عادت کنند که دیگه به تنهایی یک ماهیت نیستند. بلکه جزئی از یک ماهیت جدید شدند. تا وقتی مجرد هستند عضو خانوادههاشون هستند، اما اعضای جانبی هستند. مثلاً هیچ وقت وقتی گفته میشه خانوادهٔ فلانی توی ذهنتون بچههای خانواده نمیآیند هر چند هم که مسن باشند. در نتیجه عملاً مخاطب عبارت «خانواده» پدر و مادر (تشکیل دهندههای خانواده) هستند. این نکتهٔ قضیه است. کسی که ازواج میکنه باید بدونه که از این به بعد ماهیت فردیش میره پشت پرده و عملاً یک جزء از یک ماهیت جدید میشه. ماهیتی به نام «خانواده». مرد دیگه از این به بعد یک پسر نیست. مسئولیتهای جدیدی داره و نگاه جامعه بهش جور دیگهایه. زن دیگه از این بعد یک دختر نیست و مسئولیتهای جدیدی داره و نگاه جامعه بهش جور دیگهایه. اما هنوز بخشی برای خودشون دارند. هنوز شخصیت فردیشون محو کامل نشده. بعد از تولد بچه اما اوضاع فرق میکنه. مسؤلیت زندگی یک بچه خیلی بزرگتر از چیزیه که بشه با یک دست حل و فصلش کرد. از بعد از تولد فرزند یک زن و یک مرد در سطح اول یک مادر و یک پدر هستند. در سطح دوم یک زن و یک شوهر. در سطح آخر یک دختر و یک پسر هستند. یعنی اولویتهای زندگی طوری ترتیب میگیرند که تمام منابع باید در ظرف پدر و مادر بودن صرف شه. بعد از ارضای نیازهای این ظروف، منابع باقیمانده در سطح شوهر و زن مصرف میشه. در نهایت بعد از ارضای این سطح، اگر چیزی از منابع باقیمانده بود میتونه صرف پسر و دختری بشه که حالا بچهدار شدند. مثال عملیش میشه که مرد و زن باید از صبح تا عصر کار کنند که مخارج زندگی و تحصیل فرزند رو تأمین کنند. عصر توی خونه به تربیت و آموزش فرزند برسند. وقتی که فرزند روی یک روال جریان دار، در حال گذران وقته (مثلاً مشغول به انجام تکالیفه، یا خوابیده و یا تلوزیون نگاه میکنه) نیازهای سطح والدین ارضا شده. حالا نوبت به ارضای نیازهای سطح همسریه. حالا مرد و زن در ظرف زن و شوهر منابع رو مصرف میکنند. دست در دست هم برای پیادهروی بیرون میرند، دوستان خانوادگی رو دعوت میکنند، فیلم تماشا میکنند، عشقبازی میکنند، صحبت میکنند، دلداری میدند، همفکری میکنند و ....
در نهایت بعد از ارضای تمام این نیازها، اگر منابعی باقی مانده بود (منابع مالی و یا زمانی) هر کس میتونه خرج خودش کنه. دختر میتونه به دیدار دوستان قدیم بره، کتاب بخونه، پیادهروی بره، از درخت حیاط بالا بره و با خودش روی شاخههای درخت خلوت کنه و ... و پسر میتونه با دوستان خودش بیرون بره، مسابقهٔ بوکس تماشا کنه، کتاب بخونه و یا روی پشت بوم خونه بشینه و به غروب نگاه کنه و از سکوت لذت ببره.
اما این تفریحات شخصی زمانی فرصت حضور دارند که نیازهای ظروف والدینی و همسری ارضا شده باش. اگر مرد برای آیندهٔ فرزند خودش تلاشی نکنه و درآمد مکفی نداشته باشه یا بدون اینکه علت تشویش همسرش رو جویا بشه و بدون اینکه با آغوش باز خودش تنشهای روانی همسرش رو تسکین بده، در حال سیگار کشیدن روی پشت بوم باشه مطمئنناً نمیشه اون رو جزو دستهٔ «پدر وظیفهشناس» و یا «همسر مهربان» قرار داد. مطمئناً برخوردهای خانوادگی پیش میآد. اگر زن بدون توجه به آیندهٔ فرزندشان و نیازهای احساسی همسرش به خواندن مجلههای مد بپردازه هم همینطور. مطمئنناُ در این شرایط بحث و جدل پیش خواهد آمد.
تمام بحث و مثال برای اینه که بگم، وقتی کسی ازدواج میکند باید بپذیره که اولویتهای زندگیاش در حال تغییره. بعد از ازدواج هم برای تصمیم بچهدار شدن، مجدداً این موضوع را باید در نظر گرفت.
4 Comments:
این هم گفتگوی چند جوان ایرانی در امریکا درباره "چرا ازدواج؟"
http://iranicanlive.com/shows/111106.php
By Anonymous, at 2:02 PM
در مورد مطالبی که در مورد لزوم تغییر نگاه فرد به زندگی بعد از ازدواج نوشتی تا حد زیادی باهات موافقم. تنها سوالی که وجود داره اینه که در صورتی که تصمیمی برای بچهدار شدن وجود نداشته باشه، چرا باید دو نفر باهم ازدواج کنند؟ توی این نوشتههات به این مساله نپرداختی ولی در کامنتی که برای نوشته من در مورد هدف از ازدواج گذاشتی، به این موضوع اشاره کردی که هدف از ازدواج میتونه این باشه که طرف مطمئن بشه که کسی رو که دوست داره فقط مال خودشه و اینکه رابطه شیرینشون ادامه خواهد داشت.
راستش من با تمام احترامی که به این اعتقادت میذارم، با این قضیه مشکل دارم و فکر نمیکنم که چنین انتظاری منطقی باشه. دلیلش هم واضحه. آدمها خودشون را خوب نمیشناسند چه برسه به یک نفر دیگر که بخواهند بهش تعهد بدهند که همیشه در کنارش خواهند بود و رابطه شیرینشون ادامه خواهد داشت.
By Pendaar, at 7:07 PM
baba jedi.chera inghadr sangin bahs mikoni.ama vaghean mozoe khobio gofty.behtare be sorate jozve va dar abade 1000 dar 2000 bar sar dare dafatere ezdevaj nasb kard va roozi 67 bar ham be dokhtara va pesara begim ke ba daste chap az samte chape safe ino benevisan ke EZDEVAJ MASOLIAT DARE va dastgahe joje keshi ham nist.har chand ke rais jomhore mahbobemon(esmesh mahbobe nista)azash esteghbal karde.
By Anonymous, at 12:12 AM
baba jedi.chera inghadr sangin bahs mikoni.ama jedean be mozoe khobe eshare kardi.behtare ke in matlab dar abade 1000 dar 2000 bar sar dare dafatere ezdevaj nasb beshe va hamchin in jomle ke EZDEVAJ MASOLAIT DARE VA DASTGAHE JOJE KESHI NIST rozi 67 bar ba daste chap az samte chape varagh tavasote dokhtaran va besarane dame bakht mashgh shavad.
By Anonymous, at 12:16 AM
Post a Comment
<< Home