chapine weblog وبلاگ چپینه

چپینه

Thursday, October 26, 2006

چهار روز تعطیلی مرگ‌بار

من یک روز جمعه که خونه می‌مونم آخر شب دنبال یک چیزی می‌گردم که گازش بزنم! جداً توی خونه موندم عذابُ علیمُ! دیگه این ۴ روز تعطیلی باد (معده) آورده رو که دیگه نگو! سه شنبه موندم خونه ۵ ساعت warcraft بازی کردم. یک سری هم به یکی از دوستام زدم و همونطوری که حدس زدی ناهار هم خودمو همونجا انداختم. در هر حال روزی بود که به بطالت گذشت و خیلی از موقع‌ها بد نیست آدم یک نصفه روز یا یک روز کامل رو به بطالت بگذرونه. دیروز جاتون خالی با چند تا از بچه‌های با صفای روزگار رفتیم پیک نیک. زدیم طرفهای لواسونات و از اون تیریپ‌ها دیگه! عجب منظره‌هایی داشت. جداً عالی بود. درخت‌ها هر کدوم ۱۰۰ تا رنگ داشتند و ۲ تا درخت کنار هم با هم ۱۰۰ تا رنگ تفاوت داشتند. از بالای تپه که نگاه می‌کردی مجموعهٔ درخت‌ها مثل این نقاشی‌های روی جعبه‌های مداد رنگی لیرا بود. بی‌نظیر بود. همین‌جا جا داره از استاد گرانقدر ساعد جونم تشکر کنم که ما رو برد اونجا. البته موقع رفتن (و برگشتن) هزار تا غرولند بهش زدیم که چه قدر راهش طولانی و فلانه و بیثاره! اما می‌ارزید. خصوصاً این‌که ناهار خودمون رو به صرف جوجه کباب و سوسیس کبابی و سیب‌زمینی کبابی در کنار آبشار مهمان کردیم و بسی نشاط رفت!

امروز صبح که از خواب پا شدم هیچی تو دنیا نمی‌خواستم به جز یک کمی ترافیک، یک روز شلوغ کاری و یک لیوان بزرگ چایی بعد از ۶-۷ ساعت کار کردن. با سرعت هر چه تمام‌تر خودم رو رسوندم شرکت. اما هیچ‌کی نبود. البته روز بدی نبود و ۶ ساعت کار کردم و لینوان بزرگ چایی رو هم زدم تو رگ، که بره اونجا که غم نباشه!

هر چه باشه، باید بالاخره یک روزی ۴ روز تعطیلی رو گذروند! فردا هم میام شرکت.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home