chapine weblog وبلاگ چپینه

چپینه

Saturday, January 27, 2007

صدایی صدام می‌کنه

تو وجودم صدایی صدام می‌کنه. صدای خندهٔ کودکیه که داره برام دست تکون می‌ده و می‌دوه و انتظار داره دنبالش بدوم. می‌خواد باهام بازی کنه. می‌خواد که من هم مثل اون بخندم و خرس‌ها و خرگوش‌ها رو از توی ابرها پیدا کنم و براشون دست تکون بدم. می‌خواد که من هم مثل اون به زنبورها کمک کنم کم خونشون رو قشنگ‌تر بسازند. می‌خواد مورچه‌ای رو که پاش زیر یک برگ گل گیر کرده نجات بدم. کودک می‌خنده و می‌دوه. سوار بر دوچرخهٔ آبی‌رنگش می‌شه. دوچرخه‌اش خیلی قشنگه و چون پشتی بلندی داره، راحت می‌شه باهاش تک‌چرخ زد. از دستگیرهٔ دوچرخش چند تا روبان رنگارنگ آویزونه و وقتی که با دوچرخه‌اش سرعت می‌گیره، روبان‌ها توی باد می‌رقصند و کودک از دیدن این رقص لذت می‌بره. دوستاش براش خیلی مهمند.


توی وجودم صدایی صدام می‌کنه. کمی بزرگ‌تر شده، دربارهٔ اشتباهاتش فکر می‌کنه. براش خیلی مهمه که اشتباهی نکنه. براش خیلی مهمه که اطرافیانش اون رو به دید یه مرد ببینند. براش مهمه که توی تصمیم‌گیری‌ها سهیم باشه. صداش کمی کلفت‌تر شده. احساس خوبی نداره از اینکه هست یا نیست. دوستاش براش خیلی مهمند.


توی وجودم صدایی صدام می‌کنه. گرفتاره. براش مهمه که بتونه آیندهٔ مقبولی رو برای خودش بسازه. براش مهمه که بتونه انتظاراتی که ازش می‌ره رو برآورده کنه. براش مهمه که بتونه تا چند سال دیگه گلیم خودش رو خودش از آب بکشه بیرون. براش مهمه که وقتی بزرگ شد، بهترین بابای دنیا باشه. براش مهمه که وقتی بزرگ شد، بهترین همسر دنیا باشه. براش مهمه که خدا رو از خودش راضی نگه ‌داره. براش مهمه که نماز بخونه و روزه بگیره و توی مراسم مذهبی شرکت کنه. براش مهمه که وقتی جنب شد، حتماً غسل کنه. براش مهمه که بتونه آدم خوبی باشه. براش مهمه که درس بخونه و بتونه آیندهٔ خوبی بسازه. دوست‌هاش براش خیلی مهمند.

توی وجودم صدایی صدام می‌کنه. براش مهمه که بتونه از همون اول کار کنه. براش مهمه که بتونه روی پای خودش وایسته. براش مهمه که بتونه حرف دلش رو راحت بزنه. براش مهمه که با اونی وقتش رو بگذرونه که دوستش داره، براش مهمه که بتونه جزو بهترین‌ها باشه. براش مهمه که بگه و بخنده و شاد باشه و شاد کنه. براش مهمه که وقتش هدر نره. براش مهمه که دانشش رو اضافه کنه و آدم کارایی باشه. دوست‌هاش براش خیلی مهمند.

توی وجودم صدایی صدام می‌کنه. براش خیلی مهمه که بتونه حداقل‌های یک زندگی نوین موفق رو داشته باشه. تجملات مهم نیست، ارزش مادیش مهم نیست. مهم اینه که شادش کنه. مهم اینه که آرام باشه. نیازهای اولیه‌اش برآورده باشند. مسکن داشته باشه، ویلا نه، ۲۰۰ متر آپارتمان نه. ۳۰ متر اتاق، اما تمیز. براش مهمه که استقلال داشته باشه. مال خودش باشه. براش مهمه که پشتوانه داشته باشه. نه ۴۰۰ میلیون پول دَدی. ۵ میلیون پول خودش که کار کرده. براش مهمه که خوش بگذرونه و شاد باشه و شاد بکنه. دوست داره ببینه بقیه می‌خندند. خیلی شنیده که بهش بگند «دلقک». بهش بر نمی‌خوره. مهم نیست. مهم اینه که دوستاش بخندند. وقتی که می‌خندند خیلی خوشگل می‌شند. براش مهمه که بتونه اونی رو که دوست داره، ببینه. دستش رو بگیره و با هم برند روی برگ‌های زرد و سرخ درخت‌ها توی جنگل بدوند و دنبال لونهٔ سنجاب بگردند. دیگه نماز نمی‌خونه. روزه هم نمی‌گیره. انتظاراتش از خدا بیشتر شده، همون‌قدری که از اطرافیانش کمتر شده. ساکت‌تر شده. وبلاگ زده و حرفهاشو اون تو می‌نویسه. اینطوری خیلی بهتره. خیلی بهتر!

توی وجودم صدایی صدام می‌کنه. چه صدای آشناییه! انگار که سال‌هاست این صدا رو می‌شناسم. انگار که سال‌هاست این صدا صدام می‌کنه.

1 Comments:

  • خیلی خوب بود مثل همیشه ولی این یکی به دلم نشست تا الان که تو همه زندگیت مطمئنم موفق بودی امیدوارم تو بقیه زندگیتم موفق و سربلند باشی

    By Anonymous Anonymous, at 7:01 PM  

Post a Comment

<< Home